وبلاگ

 زین پس به اینجا مراجعه فرمایید  بهار

و این گونه بود که...

سلام


یه روز تو خونه نشسته بودم خیلی دل به نشاط پاشدم شماره فاطمه دوستمو از تو گوشیم برداشتم تا با اون یکی خطم بهش زنگ بزنم یه حال و احوالی بکنم مثلا

گوشی رو برداشتم اسمس دادم

من : فاطمه جان سلام یه زنگ بزن ( خودتون پرور هستینا ما با فاطمه این حرفا رو نداشتیم یعنی داشتیما اما من شارژم در حدی نبود که بتونم بهش بزنگم )

فاطمه : سلام اشتباه گرفتین فک کنم

من : فاطمه ماشی ام یعنی تا این حد اصفهانی هستی؟

یهو دیدم زنگ زد گوشی رو که برداشتم کپ کردم یعنی واقعا اشتباه گرفته بودم پشت خط یه خانومی بودن ( خدا رو شکر  رجال نبود) بهم گفتن اشتباه گرفتی منم کلی شرمنده شدم خلاصه یه کم حرف زدیم و اینا بعد اون خانوم گفتن که من دلارامم منم گفتم منم بهارم و اینگونه شد که من یه دوست خوب به دوستام اضافه شد

برا راشی خان که تعریف کردم گفت دختره خوب چه طوری اعتماد کردی و اینا که با هم دوست شدیم اما واقعا هم برا خودم جالب بود که اینجوری بهم اعتماد کردیمو با هم دوست شدیم

الانم خیلی دوسش دارم

جالبیشم اینجا بود اصن شماره دلارام و فاطمه مثل هم نبود من چرا شماره دلارامو گرفته بودم؟

یه کمم به خودم شک کردم ولی فک کنم آثار تنهایی بود


میگم چرا این روزا حسش نیست بنویسم الانم خداوکیلی جمله هامو ببینین شدم عین بچه ابتدایی ها اصن انگاری انشا می نویسم

باشد که رستگار شوم

سلام سلاممممممم

سلام به همه دوستای گلم


یک هفته تمام خونه مادری  بودم جای همتون خالی خیلی خوش گذشت عروسی دختر عموم بود کلی قریدیم البته من از عروسی خودم تا این عروسی دختر عموم هیچ عروسی نبود که بقریم بعد سر این عروسی حسابی تلافی کردیم

راستش واسه حنا بندونش آقای داماد تشریف آوردن تو اتاق و دیگه نمی رفت بیرون انقده بد بود تا آخره شب که کلا فامیلای داماد رفتن خونشون وقتی که رفتن تا دم دمای صب قریدیم برا عروسیشم به زود دامادو از قسمت خانما بیرون می کردن انقد بدم میاد از این دامادا که قسمت خانما رو ول نمی کنن


حالا بگذریم ما نبودیم انگاری خیلی خبرا بود

حسنای عزیزم رفت سر زندگیش حسنا جون مبارک باشه عزیزم


نویده عزیزمم عقد کرد ، نویده جان شما هم مبارک باشه


همتونو دوست دارم


زود زود میام


حرف

حرفـــــهایی هستـنــــــد از جنــــسِ شیـــــشه....؛ زود میشکنند؛ اما ناجور می بُرند....



ماشی می آید

سلام به همه دوستای گلی که تو این مدت که نبودم فراموشم نکردن


اول از همه بگم خیلی دوستون دارم خیلی

سیستمم درست شد اما متاسفانه هادرم به کل سوخت یه عالمه عکس و فیلم پرید از همه مهمتر عکسای عقد و عروسیم بود خیلی دلم سوخت

این هاردم یه چیزی حدود ۲۳۰ تومن خرج رو دستم گذاشت

حالا بگم چی باعث سوختگی هاردم شد باورتون نمیشه

سیم شارژر لب تابم یه مدت بود اتصالی داشت باید هی از پشت دست کاریش می کردم تا شروع به شارژ میکرد چون برق توی سیستمم کم و زیاد شد باعث شد هارد بسوزه به همین راحتی حالا شانس آوردم مادربردو اینام نسوخت

خلاصه که خیلی بی نتی بد بود طودی در جریانه و لطف کرد و اومد اون دوتا پست قبلی رو تو وبم گذاشت الهی فدات بشم طودی عزیزم خیلی لطف کردی خیلی خیلی دوست دارم خیلی


یه چیزی هم بگم  شب قبل اینکه سیستمم اینجوری بشه رفتین خونه مامان راشی فیلم عروسی پسر داییشو برداشتیم آوردیم خونه که ببینیم( البته فقط رقص محلی و اینا بود) بعد که فیلمو آوردیمو گذاشتیم تو دستگاه تا یه ذره شو دیدیم یهو سیستم یه صدایی کردو خاموش شد بعدم دیگه روشن نشد

از اون روز این راشی هی تو خونه تابید هی گفت این به خاطر فیلم رضا بود چقد فیلمش نحس بود هی من گفتم نگو اینجوری

دیروز که سیستمم دیگه درست شد تا آوردیم خونه گفت بزار فیلم عروسی رضا رو بزاریم ببینیم  تا فیلمو گذاشتیم وای سیستم یه صدایی کرد اصن کم مونده بود باز یه چیزیش بشه که خدا رو شکر به موقع به دادش رسیدیم که فک کنم سیدی مشکل داشت


اووو انقده حرف دارم براتون بنویسم که نگو انشااله سر فرصت یکی یکی می گم براتون


خیلی خیلی دوستون دارم